I feel it bubblin' up!

Sunday, February 05, 2006

I wanna tell you a secret! Yeah...Don`t tell it to anybody. Ultimately I found that love makes you real babe(and vice versa) !
Now...let me see...hope I`m a real one atmost in 50 years...how many years is left ?!
O O! Yeah ! Let`s go ... Go on ... Heehaw!!!
از کتاب "خرگوش مخملی" از مارجری ويليامز:
روزی خرگوش پرسيد:واقعی چيه؟ واقعی يعنی چيزايی داشته باشی که توی آدم، ويزّی صدا کنه، با يک دسته ی فنری؟
اسب لاغر مردنی گفت: واقعی ربطی به اين نداره که تو چه طوری ساخته شدی. اين چيزيه که برات اتفاق می افته. وقتی بچه اي مدت خيلی زيادی تو رو دوست داشت، نه اينکه فقط باهات بازی کنه، بلکه واقعاً تو رو دوست داشت، آن وقت تو واقعی می شی.
خرگوش پرسيد:آدم دردش هم ميآد؟
اسب لاغر مردنی که هميشه راستش رو می گفت، جواب داد:گاهی اوقات، اما وقتی واقعی هستی، اهميتی نميدی که ناراحتی بکشی
خرگوش پرسيد:يعنی يکباره توی يک چشم به هم زدن اتفاق می افته؟ مثل اينکه آدم رو کوک کرده باشند؟ يا ذره ذره؟
اسب لاغر مردنی گفت:اصلاً يکباره اتفاق نمی افته. تا تو واقعی بشی، مدت زيادی وقت می گيره. برای همين هم هست که کسايی که راحت می شکنند، يا لبه های تيزی دارند، و يا بايد به دقت ازشون نگهداری کرد، اغلب اين اتفاق براشون نمی افته. کلاً تا وقتی واقعی بشی، بيشتر موهات به خاطرش ريخته و چشمات از حدقه در اومده و پيچ و مهره هات شل شده و زهوارشون در رفته.
اما اين چيز ها اصلاً اهميتی نداره، چون همين که واقعی شدی نمی تونی زشت باشی
(مگه از چشم اومايی که حاليشون نيست...)
به محض اينکه واقعی شدی، دوباره نميتونی غير واقعی بشی. اين برای هميشه می مونه

3 Comments:

Post a Comment

<< Home