نازنينا، حالا که می نويسم، صدای نفس های آهنگينی در گوش هايم حس می کنم...صدای زيباييست. در ذهنم هيچ نوايی نيست، مگر همان سکوت سفيدی که خيلی دوست می دارمش. از همان سکوت ها که هنگام تماشای خورشيد در وسعت بی انتهای هستی می بينی...از همان ها که برای لحظه اي به "حال"ت می آورد...از همان ها که دوست می داری...آری...از همان ها
پ.ن. بين خودمون بمونه ها! نمی دونم اين "نازنينا" ش از کجا اومد
!!!
0 Comments:
Post a Comment
<< Home