I feel it bubblin' up!

Wednesday, February 15, 2006

من و اين رنج سکوت
من و آوار ثقيل غم تو
به تمنای بلندی هر روز
چشم در چشم تو می دوزم
هر چند چشم اميدم را
ضربه ی نيشتر باور تو
چند روزی ست که ويران کرده
و زمان ريخته در کالبد منجمد تنهايی
انتظار عبث آمدنت را در پيش
چند روزی هست
چند روزی هست به جز از پای کسالت، ای دوست
قدم هيچ کسی را دل من
به زوايای غريب ذهنم،
پژواک نکرد.
(مهرگان-دومين نمايشگاه نقاشی شاهرود 1369)

4 Comments:

Post a Comment

<< Home