I feel it bubblin' up!

Sunday, June 05, 2005

برای ايده های مفيد و خفن (!) ، حال خيلی خوب ضرورتی ندارد ، آن چه که مهم است خواندن
داستان است و درک آن ، و ايده آل اين است که تو و داستانت در درک متقابل يکديگر باشيد .
و ايده آل تر (!) آنکه ، ديگر ، ديگری وجود نداشته باشد . که اين خود تضاد است ، هستی که نيست ،
نيستی که هست ...

کوانتوم !

فکر کردم از خوب و بد جدا شوم و مدتی با خيلی خوب و خيلی بد باشم ، زمان بسيار بسيار کوتاهی در
ساليان زندگی ام تجربه کرده ام ، اين طور تضاد را خيلی خوب ميبينم ، آنچه که جان من آميخته با
آن است ، چنان که با مهر و ديگر نمی گويم با چه
...
به نظر ميرسد عدّه ی زيادی از آدم ها ، از نوع خوب و بد هستند ، و آن چه که برخی را متمايز ميکند
خيلی خوب ها و خيلی بد هاست .

به نظر ميرسد وضعيت خيلی خوب ها و خيلی بد ها ، شکوفا باشد ، ميتوانی بسيار بيافرينی .





0 Comments:

Post a Comment

<< Home