وقتی که ترس هايت را می فهمی ، آن ها را نگاه می کنی ، وقتی که " خود آگاه " ميشوی ، آن وقت همه چيز برايت جلوه ی زيباتری دارد که دوستش داری ، وقتی که جرأت می کنی ، با تفاوت هايی که تو را تک و تکرار نا پذير کرده اند ، در خودت و در هستی حضور داشته باشی ، نميدانی که چه قدر زيبا و دوست داشتنی هستی ، و لايق سپاس و ستايش .
سپاس اين شور کائناتی را که در پس اين چشمان عاشق و مهربان و ساده آرميده است سپاس پيامی را که در دل داری
...
2 Comments:
باشند یا نباشند من این سه را از نو خواهم آفرید
خدا را
یار را
و دوست داشتن را
By Anonymous, at Friday, June 03, 2005 2:39:00 AM
حالا که باز نگاه می کنم ، چيزی در من هست که می گويد باز آفريدن ، ساده هم نيست .
و چه خوب است که باز بيافرينم ، که ما می توانيم ، چه خود ساده نيستيم .
...
By Nazanin, at Sunday, June 05, 2005 8:21:00 AM
Post a Comment
<< Home